هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید….



















Blog | Profile | Archive | Email | Design by | Name Of Posts


دنیای رنگارنگ

همه چیز توی دنیای رنگارنگ


در یک پارک زنی با یک مرد روی نیمکت نشسته بودند و به کودکانی که در حال بازی بودند نگاه می کردند.

 

زن رو به مرد کرد و گفت پسری که لباس ورزشی قرمز دارد و از سرسره بالا می رود پسر من است .

 

مرد در جواب گفت : چه پسر زیبایی

 

و در ادامه گفت او هم پسر من است و به پسری که تاب بازی می کرد اشاره کرد .

 

مرد نگاهی به ساعتش انداخت و پسرش را صدا زد : سامی وقت رفتن است .

 

سامی که دلش نمی آمد از تاب پایین بیاید با خواهش گفت :

 

بابا جان فقط ۵ دقیقه . باشه ؟

 

 

 

مرد سرش را تکان داد و قبول کرد . مرد و زن باز به صحبت ادامه دادند . دقایقی گذشت و پدر دوباره فرزندش را صدا زد : سامی دیر می شود برویم . ولی سامی باز خواهش کرد ۵ دقیقه این دفعه قول می دهم .

 

مرد لبخند زد و باز قبول کرد . زن رو به مرد کرد و گفت : شما آدم خونسردی هستید ولی فکر نمی کنید پسرتان با این کارها لوس بشود ؟

 

مرد جواب داد دو سال پیش یک راننده مست پسر بزرگم را در حال دوچرخه سواری زیر گرفت و کشت . من هیچ گاه برای تام وقت کافی نگذاشته بودم . و همیشه به خاطر این موضوع غصه می خورم . ولی حالا تصمیم گرفتم این اشتباه را در مورد سامی تکرار نکنم . سامی فکر می کند که ۵ دقیقه بیش تر برای بازی کردن وقت دارد ولی حقیقت آن است که من ۵ دقیقه بیشتر وقت می دهم تا بازی کردن و شادی او را ببینم . ۵ دقیقه ای که دیگر هرگز نمی توانم بودن در کنار تام ِ از دست رفته ام را تجربه کنم.

 

بعضی وقتها آدم قدر داشته ها رو خیلی دیر متوجه می شه . ۵ دقیقه ، ۱۰ دقیقه ، و حتی یک روز در کنار عزیزان و خانواده ، می تونه به خاطره ای فراموش نشدنی تبدیل بشه . ما گاهی آنقدر خودمون رو درگیر مسا ئل روزمره می کنیم که واقعا ً وقت ، انرژی ، فکر و حتی حوصله برای خانواده و عزیزانمون نداریم .

هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید….



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در شنبه 18 شهريور 1391برچسب:,ساعت16:38توسط نیایش اسماعیلی | |